شرمنده دکتر!!!!

ساخت وبلاگ
به نظرم بهترین نوع ارتباط این است که بتوانی با طرف راحت باشی،حرفت را راحت بگویی بدون هیچ سانسور و ملاحظه ای، احساست را راحت بیان کنی بدون هیج حذف و اضافه ای، هیجانت را راحت تخلیه کنی بدون هیچ ترس و اضطرابی.... و بدانی از حرفی که امروز میزنی فردا سوء استفاده نخواهد شد، بدانی سوء برداشت نخواهد شد، بدانی می توانی با تمام وجود خودت باشی و خودت را ابراز کنی.  البته که باید متقابل باشد این چیزها در این نوع رابطه کسی آسیب نمی بیند، عقده ای باقی نمی ماند، بغضی قلمبه نمی شود، دلی نمی شکند...  آدم در این سبک رابطه رشد خواهد کرد، اعتماد به نفس پیدا می کند، از خودگذشتگی هم حتی، آنجایی که طرف را با تمام اشتباهاتی که مرتکب شده می پذیرد و گوش میدهد به او...  یک رابطه ایده آل از نظر من مهم ترین ویژگی اش همین است! اینکه به هم فرصت ابراز بدهیم، طرفمان را یک انسان آزاد ببینیم با احساسات و افکار و نگرش متفاوت از ما...  و در نهایت چنین انسانی را با وجود تمام تفاوت ها و تناقض هایش عمیقا دوست بداریم و پذیرایش باشیم.  و چه کیفی دارد این مدل دوست داشتن و دوست داشته شدن.  چه لذتی دارد آدم در کنار یک نفر هم که شده خودش باشد و شفاف.  نترسد از طرد شدن، از تنها شدن، از تنبیه شدن، از تنهایی بیشتر...  تلاش می کنم چنین آدمی باشم در رابطه گوش شنوا، ذهن خالی از پیش داوری(خیلی سخت است)، روح پذیرا..  دلم می خواهد بچه هایم اگر قرار باشد یک چیز از من یاد بگیرند همین باشد،درک کنند آدم ها را، امن باشند برای آدم هایی که دوسشان دارند و تکیه گاه برای کسی که به آن ها پناه آورده.  برایتان ازین جنس رابطه ها آرزو می کنم برای خودم هم شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 24 اسفند 1401 ساعت: 15:39

رتبه بندی معلمان اعمال شد.  بعد از 4 سال مغز فرسایی و فرونشست انگیزه و رویا در دانشگاه فرهنگیان و سه سال خدمت در مدارس شلوغ حاشیه شهر بنده حائز رتبه ارزشمند"فاقد رتبه" گشتم. چه کسی تشخیص داده؟ فردی که اسمش ارزیاب است بر اساس چه معیاری؟  معیار مشخصی وجود ندارد، اظهارات خود معلم، بارگزاری مدارک کارگاه ها و مقاله ها و.... از کجا تهیه کنیم؟ گواهی ها را که آشنا داشته باشی جور می کند، مقاله و کتاب هم سر کیسه را شل کنی صاحب می شوی اما اینکه ارزیاب محترم چطور تشخیص داده تعامل موثر من باید 27 امتیاز بگیرد یا اینکه التزام من به ارزش های انقلاب نمره 90 از 120 است را فقط خودش میداند و خدایش اگر خدایی داشته باشد برای خودش. خیلی موارد دیگر در کارنامه رتبه بندی هست که معیار دقیقی برای ارزشیابی ندارند و نمیدانم نمره اش را از کدام جهنم دره ای دراورده اند. اینکه در حکم من بخورد "آموزشیارمعلم" یا"استادیارمعلم"  یا هر عنوان مسخره ی دیگر برایم هیچ اهمیتی ندارد. چیزی که برایم مهم است عددی است که در حکمم به عنوان حقوق ثبت شده. خیلی کم است... خیلی انگیزه ام را می میراند و انرژی ام را خاموش می کند خودم میدانم کار باید برای رضای خدا باشد و...  ولی وقتی به شلوغی مدرسه، سختی کار، استهلاک جسم و روحم فکر می کنم می بینم هیچ جوره نمی صرفد این کار. مرا چه به معلمی؟! چه به کارمندی؟! چشمم به دست ا. پ باشد و اعتراض رد کنم که جان مادرتان رتبه ام را لااقل یک بزنید که چندرغازی به حقوق اضافه شود و شرمنده ی خودم و وقتم و انرژی ام نشوم. خلاصه که امروز بدجور حالمان درهم شد.  بد به حال معلم ساده، معلم بدون آشنا در ادارات، معلمی که روی کارش متمرکز باشد نه کاغذبازی، معلمی که هیچ نسبتی با هیچ شهید شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 22 اسفند 1401 ساعت: 16:58

این روزا همون روزایین که قرار بود پرونده خیلی چیزها توی زندگیم بسته شده باشه، به خیلی چیزها که رویام بود برسم و معلوم باشه با خودم چند چندم.  ولی در حقیقت هیچکدومش اتفاق نیفتاده...  کلی فایل و پرونده باز به اضافه پرونده های جدیدی که تو هر مرحله از زندگیم هی اضافه شدند، رویاهایی که هنوز از جنس رویان و منی که خیلی تکلیفم مشخص نیست با خودم! خیلی سریع گذشت. هنوز تازه دانشجو بودم و فارغ از دغدغه های زندگی، کلی فرصت برای قدم برداشتن در مسیر آرزوهام. اما نخواستم یا نشد یا فکر کردم هنوز فرصت هست و... ازدواج کردم و روابط جدید و مسائل نو... چیزهای زیادی که نمی دونستم و باید یاد می گرفتم و دغدغه سروسامون گرفتن و.... دانشگاه تموم شد! سرکار رفتم. مامان شدم و... هیچ چیز عوض نشد! البته بی انصافیه که بگم هیچ چیز! خیلی چیزها یادگرفتم، روحیاتم تکامل پیدا کرد و آدم ها رو بهتر شناختم. اما انگار تمام آموخته هام تو این مدت پراکنده بودن نخ تسبیحه نبود که دور هم جمعشون کنه و نظم بده بهش  اراده هم کم بود امشب که غر می زدی از شرایطت به فکر فرو رفتم. چقدر زود گذشت. من مثل تو اهل گلایه و غر با بقیه نبودم. فکری می شدم و با خودم مشغول بودم. و کار زیادی هم تو این مدت انجام ندادم. پشیمونم! ولی قرار نیست این داستان همینطوری پیش بره میدونی یه مدته میدونم چی می خوام، مسیرم چیه، چکار باید بکنم.  یا حداقل خیال می کنم میدونم.هرچند گاهی باز بلاتکلیفی میاد سراغم.  بذار راستش رو بگم! شرایط زندگی بخش اعظم مسیر پیش روم رو چیده واسم نمیتونم خیلی تغییرش بدم فقط باید سعی کنم حواسم به قفسه ی متروک رویاهام هم باشه از من نگذشته هنوز کلی زمان دارم اگه خدا بخواد برای زندگیم برنامه دارم و نمیخوام رکود شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1401 ساعت: 15:14